English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2423 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
pall U ضعیف شدن ضعیف کردن
palling U ضعیف شدن ضعیف کردن
palls U ضعیف شدن ضعیف کردن
palled U ضعیف شدن ضعیف کردن
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
makeweight U مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
usenet U که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
softie U پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies U پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy U پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
debilitate U ضعیف کردن
unnerve U ضعیف کردن
unnerved U ضعیف کردن
saps U ضعیف کردن
attenuate U ضعیف کردن
lowered U ضعیف کردن
lower U ضعیف کردن
enfeeble U ضعیف کردن
lowering U ضعیف کردن
fray U ضعیف کردن
unnerving U ضعیف کردن
frayed U ضعیف کردن
lowers U ضعیف کردن
frays U ضعیف کردن
attenuated U ضعیف کردن
unnerves U ضعیف کردن
sap U ضعیف کردن
sapped U ضعیف کردن
attenuating U ضعیف کردن
attenuates U ضعیف کردن
enervate U جسما ضعیف کردن
pass out <idiom> U ضعیف وغش کردن
faints U ضعف کردن ضعیف
faintest U ضعف کردن ضعیف
fainter U ضعف کردن ضعیف
fainted U ضعف کردن ضعیف
faint U ضعف کردن ضعیف
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weakens U ضعیف کردن سست شدن
weakening U ضعیف کردن سست شدن
weakened U ضعیف کردن سست شدن
to lay low U خیلی ضعیف کردن [بیماری]
weaken U ضعیف کردن سست شدن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
eke U اضافه کردن بر
subjoin U اضافه کردن
add U اضافه کردن
imburse U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
gerund U اسمی که از اضافه کردن
overdraw U اضافه برداشت کردن
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
weak constitution U بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
aggravate U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravated U اضافه کردن خشمگین کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
aggravates U اضافه کردن خشمگین کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overloaded U زیاد بار کردن اضافه بار
overloads U زیاد بار کردن اضافه بار
overload U زیاد بار کردن اضافه بار
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
softer U ضعیف
amateur U ضعیف
softest U ضعیف
poorest U ضعیف
poorer U ضعیف
weaker U ضعیف
soft U ضعیف
pusillanimous U ضعیف
poverty-stricken U ضعیف
fragile U ضعیف
poverty stricken U ضعیف
weakling U ضعیف
poor U ضعیف
weak U ضعیف
defenceless U ضعیف
swipes U ضعیف
sappy U ضعیف
adynamic U ضعیف
amateurs U ضعیف
infirm U ضعیف
weaklings U ضعیف
slender U ضعیف
languorous U ضعیف
fainted U ضعیف
feeblish U ضعیف
weaknesses U ضعیف
puny U ضعیف
faintest U ضعیف
faint U ضعیف
languid U ضعیف
anile U ضعیف
defective U ضعیف
anemic U ضعیف
fainter U ضعیف
asthenic U ضعیف
wonky U ضعیف
slacks U ضعیف
langorous U ضعیف
slackest U ضعیف
faintish U ضعیف
lean U ضعیف
leaned U ضعیف
slack U ضعیف
leans U ضعیف
weakest U ضعیف
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com